سفارش تبلیغ
صبا ویژن
- عاشق یل ام البنین

برترینِ اعمال، دوستی در راه خدا و دشمنی درراه خداست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

u کل بازدیدها : 8124

u بازدیدهای امروز : 0

u بازدیدهای دیروز : 0

u  RSS 

u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه

سه شنبه 85/7/25 ساعت 1:21 صبح

i 

یادش بخیر

روزهاى آغازین فصل بهار، موسم عطر گل و شکفتن‏ها، به میهمانى دلهاى بى‏قرار مى‏روم .

به یاد مى‏آورم گذشته را، آن هنگام که به جبهه مى‏رفتى، با سن کمى که داشتى، آن قدر بزرگ بودى که لباس شهامت و مردانگى به تن کرده، رهسپار سرزمینى شدى که قدسیان به قداستش غبطه مى‏خوردند .

به شلمچه، به جنوب، به زمین‏هاى گرم و در انتظار، به میعادگاه عاشقان و کربلاى ایران .

به یاد مى‏آورم که چگونه در گودال‏هایى که به دست‏خود حفر کرده بودى، شبانگاهان مناجات مى‏کردى و مى‏گفتى: مى‏خواهم زیستن در دخمه‏هاى تاریک را تجربه کنم . آن قدر زیبا مناجات مى‏کردى که نواى زیباى کلامت، دل‏ها را بى‏قرار مى‏کرد . وقتى که ایوان رفیع شب با چلچراغ ستارگانش در انتظارت بود، دست‏هایت را رو به سوى آسمان مى‏گشودى و آن قدر شجاع بودى که گلوله‏ها را چاشنى شبانه مى‏خواندى، در بزم شبانه‏ات و من آرزو مى‏کردم که کاش بارانى بودم که ابر مرا بر جبین نورانى‏ات مى‏ریخت تا غبار خستگى را از سیماى منور و الهى تو بزدایم و فداى تو و آرمان بلندت شوم .

آن روزها خدا روى شانه‏هاى همه باریده بود و پوتین‏ها از طراوتِ دویدن پر بود و لباس‏هاى خاکى، بچه‏ها را سر مى‏کشیدند. همه دوست داشتند «بسم اللهى» بگویند و شلمچه را قرائت کنند.

فانوسقه‏ها کمرها را تنگ در آغوش مى‏گرفتند و طعم حجله در کوچه‏ها مى‏دوید. هر روز تابوتى مى‏رسید و شهیدى که گلوله‏اى را مضمضه کرده بود، به هر کس مشتى هواى تازه مى‏بخشید. ریه‏ها پر از تازگى بودند. آن روزها چشم و دل دود و دم کور بود.

یادش به خیر! چه روزهایى بود! در زمین، ترانه‏هاى هستى شناور بود و در زمان، صداى پاى اسفندیار به گوش مى‏رسید.

سلام ما به تو اى شلمچه، یادگار استخوانهاى شهداى گمنام و اى معبر وصل، اى سجده‏گاه شهیدان، اى میخانه عشق، اى مغموم نشسته در انتظار قیامت، اى نشان همدردى و اى بهشت جوانمردى . اى دیار عجیب! تو مثل شهیدان، غریبى غریب، اى مفهوم عشق! اى معنى استخوان و پلاک . چه تنها نشسته‏اى . چه بى‏یار و یاور مانده‏اى . تو که روزى پادگان یاران مهدى (عج) بودى . منتظر بمان تا مهدى (عج) بیاید و انتقام پرستوهاى به خون غلتیده تو را بگیرد .

تو همانى که دائم نماز مى‏خواندى. جرعه جرعه زیارت عاشورا مى‏نوشیدى. مدام ختم قرآن مى‏کردى و من، حسرت خورِ کارهایت بودم. حسرت خورِ آن توفیقِ عجیب و آن برکت زیادى که به زندگى‏ات و دلت افتاده بود.

یادت هست ! گفتم نماز؟ گفتى عشق. گفتم نماز؟ گفتى سوختن. گفتم نماز؟ گفتى پرواز!

به خدا تا وقتى که بال وانکردى، معنىِ پرواز را نمى‏دانستم و تا وقتى که پر نگشودى، معنى نماز، برایم درست مفهوم نبود. معنى نماز برایت آن سه جمله بود: «عشق و سوختن و پرواز کردن»!

تو چه زود آموختى که بر دیوار قلبت عشق حق را حک کنى و دریچه دلت را جز به روى پاک سرشتان نگشایى . چه نیک فرا گرفتى که خاک، جاى عرشیان نیست و چه زیبا تفسیر کردى صراط مستقیم را . چه زود سکوى صعود به سوى معبود را یافتى و مرا با اندوهى به وسعت آسمان تنها گذاشتى .

اى مرد مرد! تفسیر حقیقى عبد صالحى که از میان خاکیان، در اوج سپهر آدمیت درخشیدى . اکنون چه کنم در هجر تو که حتى، مرا تاب نگریستن در چشم‏هایت نیست . چشم‏هایى که گویى هزاران هزار کتاب ایمان در خود دارند; چشم‏هایى که مستانه مى‏نگرند; چشم‏هایى که از من و امثال من پرسش‏هایى بسیار دارند که چه کردید پس از ما و از خون ما چگونه پاسدارى کردید؟

آرى مرا تاب نگریستن در چشم‏هاى تو نیست و من ابهت نگاهت را تاب نمى‏آورم و نمى‏توانم پاسخ‏گوى این همه پرسش به حق تو باشم، نمى‏توانم، نه، نمى‏توانم .

تو رفتى و من با هزاران غم ماندم و من مى‏گویم: در غم نبودنت، با چشم‏هایى یتیم ندیدنت، با چشم‏هایى حسرت بار و شرمسار، مى‏گریم براى تو، با چشم تمام خاکیان . برایت‏با قلبى مملو از حسرت گذشته‏ها مى‏گریم . به حال خودم که از همه جا وامانده شدم، مى‏گریم .

به امید آن که شفاعت ما را در پیشگاه اقدس اله بپذیرى و از معشوق و معبود خویش بخواهى که ما را به تو ملحق کند . تا در راه دین و ایمان به کاروان نور ملحق گردیم .

همین !!!!!!

زت زیاد ....... یا حق.


نوشته شده توسط: مملی سیا

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******


i لیست کل یادداشت های این وبلاگ

هنوزحرفهایم تمام نشده
.:: خواندن کل این متن بیشتر از 3 دقیقه زمان شما را نخواهد گرفت.
[عناوین آرشیوشده]

*********************************

********************

:: درباره من ::

 - عاشق یل ام البنین

********************

:: لینک به وبلاگ ::

 - عاشق یل ام البنین

********************

:: آرشیو ::

تابستان 1386
زمستان 1385
پاییز 1385

********************

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

********************

:: نوای وبلاگ::


********************

:: خبرنامه ::

 

********************

پارسی بلاگ ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ