u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه
یکشنبه 88/5/18 ساعت 6:55 عصر شلمچه را پیش رو دارم، میخواهم راه بروم، اما کفشهایم ناله میزنند، نای راه رفتن ندارند. از خون ریختة تو بر خاک شرم دارند. آنها را از پا درمیآورم. چفیهام را به دوش میافکنم، به یاد عشقبازیهایت با چفیه و با پای برهنه راه میافتم. بوی سجاده و تسبیحت به مشامم میرسد. صدای قرآنت را میشنوم و حضور عرفانیات را حس میکنم. آرام آرام پا بر روی خاک مینهم، در هر وجبی که پا میگذارم، میگویم نکند پارهای از وجودت زیر پای من باشد. پیش میروم و میرسم به قرارگاه. با همان چادر مشکیام مینشینم؛ منی که در شهر نمیگذارم چادرم خاکی شود، نمیگذارم جلای کفشهایم از بین برود، نمیگذارم بر چهرهام خاک بنشیند، اکنون چه کردهای با من ای برادرم که اینگونه بر خاکها نشستهام. اگر دست نمیزدم به خاک، حالا خاک شلمچه را برمیدارم، میبویم و میبوسم و در کیسه میریزم تا سوغاتی سفرم باشد. با تو سخن میگویم برادرم، حتماً صدای دلم را میشنوی و جواب سلامم را میدهی. میدانم که با همة آلودگیهایم با همة بدیهایم و با همة زشتیهایم مرا میپذیری. برادرم میخواهم بگویم دیریست دلم زنگار گرفته است و بوی گناه از آن به مشام میرسد. چشمانم به هر چیزی مینگرند، دستانم به هر دستاویزی متوسل میشوند، پاهایم به هر کجا راه میپویند و دلم به هر چیزی دل میبندد. حال که با دعوتنامة تو پا بدینجا گذاردهام، یاریام کن و دستان مرا بگیر و دلم را با شفاعت پاک کن و آن را در شلمچه جا بگذار؛ کنار همان خاکهای خونین، کنار همان استخوانها، کنار همان اجساد مدفون و نامکشوف. هنوز حرفهایم تمام نشده است، ولی کاروان به راه میافتد و من باید بروم. میروم اما دلم را در اینجا میگذارم. آن را داشته باش تا سالی که دوباره دعوتنامهات به دستم برسد. آخرین حرف من با تو اینکه در بزم عاشقانهات با مولا، مرا هم به یاد آر و مرا هم به مولا بسپار. ـ یارب الحسین نوشته شده توسط: مملی سیا ******* ************ ********************************* ************ ******* چهارشنبه 86/5/17 ساعت 5:49 صبح i .:: خواندن کل این متن بیشتر از 3 دقیقه زمان شما را نخواهد گرفت. این مطلب را یکی از دوستان برام فرستاده بود :
١٨ سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. اینجا هر پروژه اى حداقل ٢ سال طول میکشد تا نهایى شود، حتى اگر ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست. جهانى شدن (globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم. و این مشخصاً با حرکت کند سوئدیها در تناقض است. آنها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار میکنند، بحث میکنند، بحث میکنند، بحث میکنند و خیلى به آرامى کارى را پیش میبرند. ولى در انتها، این شیوه همیشه به نتایج بهترى میانجامد. به عبارت دیگر:
این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (Slow Food). این جنبش میگوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (Fast Food) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار میگیرد. غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک "اروپاى آهسته" نامیده شده است. این جنبش اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سوال میبرد. نهضتى که کمیّت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است. مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار میکنند امّا از آمریکائیها و انگلیسیها مولّدترند. آلمانیها ساعت کار هفتگى را به 28/8 ساعت تقلیل داده اند و مشاهده کرده اند که بهره ورى و قدرت تولیدشان ٢٠ درصد افزایش یافته است. این گرایش به آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائیها را هم جلب کرده است. بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر زمان میگذرانیم امّا تنها هنگامى به آن میرسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم. بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش میکنیم. همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار داریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار میکنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم. به گفته جان لنون، خواننده معروف: زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق میافتد، در حالى که تو سرگرم برنامه ریزی هاى دیگرى هستى. به شما به خاطر این که تا پایان این مطلب را خواندید تبریک میگوئیم. بسیارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها میکنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند! نوشته شده توسط: مملی سیا ******* ************ ********************************* ************ ******* i لیست کل یادداشت های این وبلاگ هنوزحرفهایم تمام نشده ********************************* |
||||
******************** :: درباره من :: ******************** :: لینک به وبلاگ :: ******************** :: آرشیو :: تابستان 1386 ******************** :: وضعیت من در یاهو:: ******************** :: نوای وبلاگ::
******************** :: خبرنامه ::
******************** |
||||