u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه
یکشنبه 86/5/14 ساعت 7:8 صبح سلام بر کسی که در راه خدا بر داغها و مصائب فراوان صبر نمود . سلام بر مظلومی که تنها و بییاور گردید . سلام بر ساکن تربت پاکیزه . سلام بر صاحب قبه بلند مقام، سلامبر کسی که پیشتیبانش خدا است . سلام بر کسی که جبرئیل به او افتخار میکند . سلام بر کسی که میکائیل به گهواره جنبانی و ثنا خوایش سرافراز است . سلام بر کسی که بیعتش را شکستند . سلام بر آقایی که احترامش را ظاهرا از بین بردند . سلام بر جد بزرگواری که با خون زخمهایش غسل داده شد . سلام بر کسی که با ستمکاری خونش را ریختند . سلام بر کسی که شربت مرگ با طعم نیزه و شمشیر به کامش ریخته شد . سلامی بر مظلومی که رگ دلش با تیر سه شعبه گسیخته شد . سلام بر آقایی که خود حامی دیگران بود و بییاور ماند . سلام بر محاسن خضاب شدهات، سلام بر چهره به خاک و خون آلودهات . سلام بر دندان کوبیدهات با چوب خیزران و چوبدستی عبیدالله، سلام بر سر مقدست که بر فراز نیزه عدوان زده شد . سلام، سلام بر دشت تفتیده عشق، سلام بر میدان عشق بازی یاران عاشق دلباخته کوی معشوق . سلام بر تشنگی کشیده در کنار نهر آب . سلام بر تو ای کربلا، سلام بر تو ای دشت پر بلا . سلامم را با گلوی بغض فرو خوردهات و چشمان مواج از دریاچه اشک دلتنگیات و با جگر سوختهات و قلب پارهپارهات پاسخ گو . میخواهم که با تو سخن بگویم میخواهم بقچه حرفهای بردوش ماندهام را برای تو پهن کنم نمیدانم، نمیدانم تاب شنیدن حرفهایم را داری یا نه؟ تو خود بگو حدیث عشق را با کدامین زبان قاصر میتوان بیان کرد و راستی گفتی که در گذر زمان شاید کربلا و آن غم جانسوزش را فراموش کنم و تو (کربلا) واقعا نمیدانستی یا در خاطرات نمیگنجید که هر چه میگذرد داغ آن غم پنهانی تو در من سوزناکتر میشود به قدری که بندبند تنم را به آتش کشیده است . کربلا اندکی درنگ کن تو که خود شاهد بودی برایم بگو: هنوز صدای شیهه اسبان تشنه قافله عشق را میشنوم . هنوز گرد و غبار سم اسبان را به چشم میبینم . هنوز رد پای غریبانه حضرت زینب علیها السلام بر روی تل زینبیه باقی مانده است . هنوز نوای دلنشین آخرین نماز امام حسین (ع) در گرما گرم ظهر عاشورا آن مقتدای هر چه عاشق که هست در گوش جانم طنین انداز میشود . هنوز پرپر شدن آن نو گل نوخاسته دامن ائمه را میبینم و مشاهده میکنم . هنوز فریاد العطش العطش طفلان معصوم حرم در تاریخی از فراسوی سالها به گوش میرسد آیا تو میشنوی . هنوز آوای «یا اخا ادرک اخای» ابوالفضل العباس در گوش زمین و زمان به کرات تکرار میشود و اگر قدری درنگ کنی به گوش جان میتوانی آن را بشنوی . هنوز فریاد «هل من ناصر ینصرنی» حضرت امام حسین را به رسایی میشنوم، نمیدانم که آیا تو آن لحظه را درک کردی یا نه؟ . . . . کربلا میدانم من و تو هر دو دلتنگیم من دلتنگ درک نکردن واقعه عاشورا و تو دلتنگ مردان نامرد روز عاشورا که حسین زمانشان را یاری نکردند . کربلا بغض فرو خوردهات را امروز برای من شکوفا کن و بگو بگو کربلا . . . کربلا . . . خاطر کوچکم دیگر یارای گفتن ندارد . تو بگو: بگو که چگونه تاب آوردی؟ بگو که چگونه توانستی صحنه عاشورا را ببینی و خم بر ابرو نیاوری . بگو که چطور شیهه اسبان هنوز در گوش جانت طنین انداز است . بگو، بگو که هنوز هم که هنوز است در سجده نمازت برای واقعه عاشورا خون گریه میکنی . بگو بگو که هنوز به یاد تشنگی کربلا کام جانتخشک خشک است و جگرت هنوز هم به یاد آن روز تبدار است . کربلا بگو بر تو چه گذشت آن زمان که قافله عشق با خیل خصم به مبارزه برخاست و تو چگونه توانستی تحمل کنی که کبوتران قافله عشق یکی پس از دیگری جلوی چشمانت پرپر شوند و آیا جگرت آتش نگرفت؟ آیا جگرت آتش نگرفت زمانی که امام حسین (ع) تنها و بییاور در برابر انبوه دشمن ایستاده بود، آه میدانم که گفتی دستانتبسته بود و پاهایت از حجب و حیا یارای راه رفتن نداشت و از چشمانتباران خون میبارید و راستی آن هنگام که شمر بیحیا سر از تن گل آلاله شفق فام قافله جدا میکرد در قلب تو آشوبی به پاخاست و طوفانی در گرفت که دیگر چشم را یارای دیدن نبود . کربلا، بگو که آن سه روز و دو شبی که پیکرهای شقایق رنگ قافله عشق بر پیشانی پینه بستهات میهمان بودند تا با آنان چه رازها گفتی؟ با پیکر بیسر آلاله شفق فام عرصه عشق چه گفتی آیا با او و با قلبش درد دل کردی و گفتی که تو را یارای کمک نبود گفتی که دلت از این واقعه آتش گرفته . . . . نه کربلا نگو نگو که برو از شاهدان عرصه عشق و عشقبازی کربلا بپرس، همه آنان اینک آرام در بستر تاریخ خفتهاند و تاریخ در آسمان قلبش هنوز به آنان میبالد و فروغ و روشنایی راهش را در این عرصه تاریکی و وحشت از آنان میگیرد . بگو کربلا که تو عاشورا را آن بزم عشق بازی را در سال 61 هجری درک کردی ولی من جوان پس از سالها که از آن واقعه میگذرد یعنی 362 سال پس از آن آمدهام تا برایم تو بازگویی آن روز بر تو چه گذشت؟ بر تشنگان وادی عشق چه گذشت؟ بگو از عشق! از وفا! از آن زیباترین تابلوی فداکاری که ابوالفضل العباس (ع) در خاطر تاریخ حک کرد! کربلا بگو: «سقای تشنه لب» آیا عجیب نیست؟ میدانم که در حافظهات این تصویر مانده است آنجا که سقایی تشنه لب بر لب آب جان به جانان تقدیم کند . کربلا از غروب عاشورا بگو؟ شنیدم که غروب روز عاشورا سخت التهاب آور بود برای تو؟ کربلا بگو آیا تو هم میدانستی که میگفتند نماز وصال به معشوق (خدا) وضو میخواهد و کبوتران تشنه حرم عشق قطره آبی نداشتند تا بیاشامند و راستی چگونه و با چه باید وضو میگرفتند; عشق خود ره وصال را برای 72 کبوتر تشنه قافله عشق و قافله سالارشان هموار کرد و آنان خاضعانه و خاشعانه و عاشقانه با خون شفق فام خویش وضو ساختند و سر در آستان حضرت دوستبه سجده وصل نهادند و کربلا تو دیدی که چه پاک و بیریا قامت نماز عشق بستند و پیشانی دشمن را به خاک مالیدند، آنان (دشمنان) که به خیال خام خویش با بستن آب روی آنها (امام و یارانش) قصد داشتند بین عاشق ومعشوق فاصله اندازند و تو دیدی که چگونه دشمنان از این ماجرا (وصال عاشقان به معشوق) در تعجب غرق شده بودند و نمیتوانستند این باور را به خود بقبولانند . کربلا بگو آیا یادت هست که خیل خصم سر کبوتر قافله سالار عشق را بر سر نیزه کردند و با خود بردند ولی هنوز دشت (دشت کربلا) پر از نور و صفا بود؟ خیمههای اهل حرم را به آتش کشیدند تا شاید خشم و غضبشان فرونشیند . و غافل از اینکه آه طفلان حرم باز آنان را به آتش خواهد کشانید . کربلا از دل حضرت زینب علیها السلام بگو، بگو که چگونه آتش گرفته بود و زبانههای جانسوز غم سنگین دل حضرت زینب علیها السلام هنوز پس از سالها گذر از آن واقعه دل اهل ولای علی (ع) را به درد میآورد یا میخواهی بگویی که نه چنین نیست؟ نه کربلا تو دیگر بر زخم دلم نمک نپاش . کربلا زمزمه نام تو تسکین هر چه درد است نمیدانم نزنم چه نامی هم دردهای تو را قدری مرحم مینهد کربلا نامت را که برزبان جاری میکنم سیل اشک از دیدگانم جاری میشود نمیدانم و واقعا هم نمیدانم چه سری در میان نهفته است در حیرتم که کام جان تو از فرط تشنگی خشک خشک است ولی دل من از دوری روی تو و از زمزمه نام تو به دیدگانم فرمان سیل اشک میدهد و . . . تو خود بگو چه رازی در این میان نهفته است . کربلا راستی گفتی که آن زمان که عطر قدمهای امام علی علیها السلام برپیشانیات خورد از خوشحالی چه فریادها که نزدی و نمیدانستی که روزی تابلوی کربلا بر صفحه قلبتحک خواهد شد آه از این غم جانسوز . و راستی عطر حضور حضرت زهرا در صحنه کربلا بعد از آسمانی گشتن حسین (ع) مشام جانت را نوازشگر بود این برای تو کم افتخاری نیست . آری بر دستهای آسمانی تو ملائک بوسه زدند و میزنند و تا ابد خواهند زد این برای تو کم افتخاری نیست . شبانگاهان که خلق زمین و زمان در بستر خویش آرام میآسایند کربلا به تماشای نو عروس ماه مشغول میشود، نو عروس ماه که عزادار عاشورا است و هنوز رختسیاهش که تجلی گر عزاست را از تن به در نکرده است و اگر تو شاهدی که قرص صورتش میدرخشد آن گواهی ستبر اینکه روزی فریادرسی میآید آری مولا از فراز کوههای سر به فلک کشیده انتظار میآید میآید کربلا تا بند از ستانتبگسلد و شور و شوق حیات نو به تو بدهد تا در پاهایت نای حرکت آید و آقا میآید تا انتقام خون آلاله شفق رنگ قافله عشق را از خصم دون باز ستاند وداغ غم سنگین عاشورا را از روی قلبت محو کند . آری روزی سبز قبا پوش تبار بارانی مهدی صاحب الزمان (عج) میآید میآید با ذولاجناح حسین (ع) و ذوالفقار علی . . . (ع) میآید تا انتقام سیلی زهرا را بگیرد میآید تا انتقام خون 72 کبوتر عاشق سبکبال دلباخته معشوق در میدان عاشورا رااز آن پست صفتان حیوان سیرت باز ستاند . آری میآید تا دیگر غروب کربلا خونرگی نباشد که دل هر شیعه ولای علی (ع) را به درد آورد . کربلا چه خوش گفتشهید همت، که کربلا رفتن خون میخواهد! آری کربلا هر چه در ژرفای ضمیرم جستجو میکنم در مییابم که آن خونی که بتواند مرابه آستان مقدس تو برساند ندارم و در رگهای تنم جاری نیست . کربلا تو خود عنایتی کن و مرا به آستانتبخوان کربلا . جواب سلامم را بده با هر زبانی که تو را بیشتر رضاست . کربلا سالهاست در آرزوی دیدار تو میسوزم و میسازم به امید دیدارت کربلا ، کربلا مرا نیز در شبهای جمعه به آقا امام زمانمان (روحی فداه) برسان . کربلا، دریاب مرا که عمری استسرگردان کوی توام . همین !!!!! زت زیاد ......... یا حق. نوشته شده توسط: مملی سیا ******* ************ ********************************* ************ ******* i لیست کل یادداشت های این وبلاگ هنوزحرفهایم تمام نشده ********************************* |
||||
******************** :: درباره من :: ******************** :: لینک به وبلاگ :: ******************** :: آرشیو :: تابستان 1386 ******************** :: وضعیت من در یاهو:: ******************** :: نوای وبلاگ::
******************** :: خبرنامه ::
******************** |
||||