سفارش تبلیغ
صبا ویژن
- عاشق یل ام البنین

[ و یکى از یاران خود را فرمود : ] بیش در بند زن و فرزندت مباش که اگر دوستان خدایند ، خدا دوستانش را ضایع ننماید ، و اگر دشمنان خدایند ، ترا غم دشمنان خدا چرا باید ؟ [نهج البلاغه]

u کل بازدیدها : 8065

u بازدیدهای امروز : 1

u بازدیدهای دیروز : 0

u  RSS 

u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه

سه شنبه 85/7/25 ساعت 1:21 صبح

i 

اناانزلناه فی لیله القدر

 

 


 

 

 

 

 

 

معناى شب قدر

 

چرا این شب، شب قدر نامیده شده، در آن چه اسرارى نهفته و چه وقایع و حوادثى در آن رخ داده و رخ مى دهد؟
مفسران قرآن کریم با استفاده از قرآن و احادیث پیشوایان معصوم علیهم السلام، درباره نام گذارى این شب به شب قدر مطالب و دلایل زیادى آورده اند.

 

شب قدر
یعنى شب بزرگ و با عظمت, زیرا در قرآن کریم، قدر به معناى منزلت وبزرگى خداوند عالم آمده هم چنان که در این آیه مى خوانیم: (ما قدروا الله حق قدره) آنان عظمت خداوند را نشناختند
حبیش، در کتاب وجوه القرآن ، لیله القدر را به لیله العظمه معنا کرده رمز این بزرگى هم در خود سوره قدر بیان گردیده است آن جا که مى فرماید: شب قدر, از هزار ماه بهتر است

 

 

ای اول مظلوم

 

مردى بود از قبیله آفتاب با دلى به وسعت‏بى‏کرانه‏ها او را نه زمانه مى‏شناختش، نه زمانیان اندیشناک بود بر «قوم خویش‏» و بر «ابناى روزگار» و بیمناک بر هوسهایى که چشمهاى بصیرت را به یغما برده‏بود.


به قدرى که بر سرگذشت پیشینیان آگاه بود، بر سرنوشت آیندگان نیز اندیشه مى‏کرد.


چه شامگاهان که سر بر بالین آسایش نمى‏نهاد مگر با قیام و قعود عارفانه‏اش و چه صبحگاهان که برنمى‏خاست جز با کمر بستن به خدمت‏خلق.


به که مى‏مانست که کسى را با وى مانندى نبود و که چون او مى‏دانست که داناى اسرار مگو او بود.


در شجاعتش همه دانند که «اسد بیشه فتوت‏» بود و بر عدالتش همه معترف، تا بدانجا که «شهید عدالت‏» نام‏گرفت.


هیچ کس، چون او آن مقام نیافت، کعبه به یمن قدمش چاک مى‏زند و مسجد به خونش، غسل طهارت مى‏کند.


کدام مرشد و مرادى توانى یافت چون محمد که در لیلة‏المبیت پیشمرگى او کند و کدام همسرى توانى جست جز فاطمه که کوثر در شان اوست. در نبرد هماوردى نداشت و در دوستى، نظیرى نه. روح بى‏قرارش جز درگاه نیایش، قرار نمى‏یافت، لطایف حکمى و آیات قرآنى حد کلام او بود و عمل به احکام آن، مرام او.


درس آموخته مکتب وحى بود و شکوه دین، جلوه‏اى از شگفتى‏هاى او. به برق نگاهى، رعدى در دلها برمى‏فروخت و به اشاره سرانگشتى، مس وجود، طلاى حقیقت مى‏شد و ...


اما آیا از غربت این اول مظلوم عالم همه شنیده‏اى: - از نجواى شبانه‏اش با چاه. - از گریه‏هاى غریبانه‏اش در نماز. - از شکیبایى 25 سال، سکوت و خانه‏نشینى. - از تازیانه‏هاى ناجوانمردانه‏اى که بر پیکر فاطمه‏اش زدند. - از طعنه‏ها و سبک‏سرى‏هایى که چون گرز گران بر سرش مى‏کوفتند. - و بیش از همه تنهایى غریبانه على.


آن هم بعد از عروج مردى که وجودش از او هست‏یافت و مرگ بانویى که هماره یکتا انیس و مونس او بود.


دیگر براى على جز اندوه و تنهایى و غریبى چیزى نمانده است; دیگر کسى را هماورد و همتاى او نیست.


او در این عالم تنها بود، مظلوم زیست و مظلومانه نیز زندگى را بدرود گفت.


زت زیاد ...... یا حق.


نوشته شده توسط: مملی سیا

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******


i لیست کل یادداشت های این وبلاگ

هنوزحرفهایم تمام نشده
.:: خواندن کل این متن بیشتر از 3 دقیقه زمان شما را نخواهد گرفت.
[عناوین آرشیوشده]

*********************************

********************

:: درباره من ::

 - عاشق یل ام البنین

********************

:: لینک به وبلاگ ::

 - عاشق یل ام البنین

********************

:: آرشیو ::

تابستان 1386
زمستان 1385
پاییز 1385

********************

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

********************

:: نوای وبلاگ::


********************

:: خبرنامه ::

 

********************

پارسی بلاگ ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ